هليا اقدمهليا اقدم، تا این لحظه: 17 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

هلیا

هلیا در مغازه حیوانات

از   یک روز قبل از بابا قول گرفتی که ببرتت به طوطیت سر بزنی دیروز صبح هم که بابا اومد ونون داغ برای صبحونمون اورد باز هم به بابا گفتی که یادت نره منو ببری پیش طوطی.البته طوطیت بهانس چون اونجا که میری به تنها چیزی که علاقه نشون نمیدی طوطیته. خلاصه بابا ساعت 8.30 اومد دنبالتو من که از بالا از پنجره نگاتون میکردم میگفتی ما میریم عشق وصفاوساعت 12 شب بود که از گردش برگشتید خونه.برام تند تند تعریف میکردی واز بابا میخواستی که عکساشو نشون بده.البته بعد از شستشوی کامل تو وکلی هم بابا رو بوسیدی که به قولش عمل کرد. ...
9 مرداد 1390

هليا وروژين

هليا وروژين صندلي عقب ماشين بابا مجيد در حال اتيش سوزوندن بوديد.ديگه حالتي نمونده بود كه از خودتون عكس بندازيد.در راه شمال ...
8 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هلیا می باشد